4

تو اون مدت بین زنگ زدن مامانت و اومدنت خونمون ماجراها داشتیم

من دانشگاه یه شهر دیگه قبول شده بودم

با هم صمیمی تر بودیم

دستت رو دیگه می گرفتم

اونجا دیدنم میومدی

4 5 باری هم دیده بودیم

حتی وقتی می خواستم برگردم وسایلم رو تو برام آوردی

اون روز بارونی تو ترمینال یادته؟ قایم موشک بازی بود کارت با بابام که نبینتت که بد نشه برامون وقتی میاید خونمون.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد