تو اون مدت بین زنگ زدن مامانت و اومدنت خونمون ماجراها داشتیم
من دانشگاه یه شهر دیگه قبول شده بودم
با هم صمیمی تر بودیم
دستت رو دیگه می گرفتم
اونجا دیدنم میومدی
4 5 باری هم دیده بودیم
حتی وقتی می خواستم برگردم وسایلم رو تو برام آوردی
اون روز بارونی تو ترمینال یادته؟ قایم موشک بازی بود کارت با بابام که نبینتت که بد نشه برامون وقتی میاید خونمون.